آخرین گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت شصت و پنجم
زمان ارسال : ۲۶۸ روز پیش
ماشین را در مقابل کلانتری پارک کرد اما برای رفتن مردد بود.باک او از سرهنگ محمدی نبود!بردیا تابهحال چندینبار نافرمانی کردهبود و از این مسئله پروایی نداشت.تردید داشت چون نیمه دیگرش در کلانتری حضور نداشت ! حسین نبود اما خاطراتاش در گوشه به گوشهی ک ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اطلاعیه ها :
یه خبر خوب براتون دارم
امشب هم پارت خواهیم داشت✨️❤️
(مثلاً قرار بود دیگه پارت هدیه نداشته باشیم ولی شما به روم نیارید😅)
سلام❤️ امیدوارم حال دلتون عالی باشه😍
امشب یه صحبت دلی دارم که نه تنها حرف من، بلکه حرف دل تمامی نویسندگانی هست که به طور رایگان در دنیای رمان پارت گذاری می کنند.روی صحبتم با مخاطبین خاموش هست❤️تقریباً نزدیک به یک سال هست که مشغول پارت گذاری آخرین گلوله هستم.همیشه سعی کردم پارت گذاری مرتبی داشته باشم و پارت های نسبتا طولانی قرار بدم.یه وقت هایی واقعا شرایط پارت گذاری نداشتم اما به خاطر نگاه هایی که چشم به صفحه گوشی دوخته بودند و منتظر پارت بودند، سعی خودمو کردم و پارت رو نوشتم❤️ طبیعتاً مخاطب هم از نویسنده انتظار پارت طولانی و پارت گذاری مرتب داره....و نویسنده در قبال تمامی اینها فقط انتظار یه کامنت کوچیک رو داره که متاسفانه عده کثیری از مخاطبین، از ما نویسنده ها دریغ می کنند.من ۱۶۸۰ نفر دنبال کننده داریم و بازدید هرپارت میانگین تا ۵۰۰ میرسه؛ اما به نظرتون چند نفر نظر می ذارن و حمایت می کنند؟؟ یک رمان به طور رایگان پارت گذاری میشه،اما آن طور که باید ازش حمایت نمیشه و کامنت که هیچی، یک سری از دوستان حتی لایک هم نمی کنند☹️ به نظرتون با این شرایط دل و دماغی برای نویسنده باقی میمونه؟ رمان روبه اتمام هست و به شخصه خوشحال میشم از اینکه مخاطبین خاموش، در پارت های پایانی از رمانی که یک سال براش وقت گذاشتن و به قول خودتون باهاش زندگی کردید،حمایت کنید.چه با لایک کردن و چه با کامنت گذاشتن❤️✨️ اینجوری به دیده شدن رمان کمک می کنید❤️ حتی یک سری از دوستان هستن که در رمان های دیگه فعال هست و نظر می ذارن،اما آخرین گلوله رو تحویل نمیگیرن و فقط خاموش می خونن و میرن...آخه تبعیض تا کجا ای هم وطن؟😂😁❤️ دوستان عزیزی که جزء مخاطبین خاموش هستید،لطفا در پارت های پایانی،باحضور گرمتون در نظرات همراه ما باشید.❤️ واگرنه برخلاف میل باطنیم،مجبور میشم جلد دوم رو به طور وی ای پی قرار بدم(البته به دوستانی که در نظرات حضور داشتن و همیشه به من انرژی میدادن، اشتراک رایگان تعلق میگیره و جلد دوم رو میتونن کاملا رایگان بخونن❤️)
ارادمند شما
نویسنده
مرسی از توجهتون به اطلاعیه❤️✨️
پارت هدیه آپلود شد😍🎁
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
نیلوفر سامانی | نویسنده رمان
سلام.به آخرین گلوله خوش اومدی دوست عزیز❤️😍 ممکنه! شاید هم نه! جلوتری که بری کاملا مشخص میشه😁
۲ ماه پیش...
00فک کنم همکار جدید از طرف زن ناشناسه
۷ ماه پیشسیتا
00امیر سام آخرشه یعنی با این کارهاش آخرش هم شیرینی رو برداشت زد بر بدن
۹ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
سلام عزیزم❤️آقای دلاوری هستتتت چی میشه گفت😂پارت ۶۷ رو بخونی میگی امیرسام دیگه واقعا اخررررشه😂❤️
۹ ماه پیشحنانه
00میشه دل ارا رو بیشتر قاطی ماجراها کنی نقشش کمرنگه
۹ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
سلام عزیزم حتما❤️ کارکتر دلآرا از اینجا به بعد نقش تاثیرگذاری داره✨️
۹ ماه پیشآزاده دریکوندی
00وای چقدر امیرسام موده🤣 اونجا که شیرینی برداشت و گفت سو تفاهم شده بود🤣🤣🤣 (حواس ها از بردیا پرت نشه یه وقت😁)
۹ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
سلام😍آره بچه بسیار مود هست... دیگه هر کیو خواستی انتخاب کن😂❤️اینکه با 🪓میام سراغت یا نه در آینده مشخص میشه😁
۹ ماه پیشنگار
00انگار یه چیز کلیه نمیشه با شخصیتا خو گرفت درکل دم نویسنده گرم رمان قشنگیه
۹ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
سلام😍 به جمع ما خوش اومدی❤️مرسی از نظرت✨️
۹ ماه پیشهانیه
00خیلی ام عالی🤗 خداکنه این همکار جدید از نفوذی های امیرسام نباشه😶
۹ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
سلام😍 مرسی مهربون🦋
۹ ماه پیشنری
00سلام مثل همیشه عااالی خیلی دوست دارم زودتر ادامشو بخونم رمانت خیلی جذابه به نظرم این پسره نفوذیه و امیرسامم همون برسامه و امیرسام و بردیا باهم میرن مهمونیه خسته نباشییی نویسنده همینجور عالی ادامه بده
۹ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
سلام دوست عزیز😍خوشحالم که مشتاق هستی❤️ مرسی از انرژی خوبت✨️ در مورد ادامه نظرت هم که در آینده مشخص میشه😂😬
۹ ماه پیشسمرا
00عالی بود مثل همیشه ولی بردیا هم گناه داره خیلی تحت فشاره از یه طرف مرگ دوستش و از یهطرف دلارا و اون پیشنهادهای پدرش
۹ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
سلام😍مرسی عزیزم❤️آره سرگرد خیلی تحت فشاره🥲
۹ ماه پیشFati
۱۶ ساله 00عالییییی 😃♥️ خیلی هیجان دارم ادامه رمان زودتر بذاری و بدونم چی میشه
۹ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
سلام😍مرسی عزیزم❤️ به جمع ما خوش اومدی✨️
۹ ماه پیشثریا
10یعنی سرگرد جدیده اومده بردیا رو زیر نظر بگیره 😡😠 بیچاره بردیا ی مظلوم😩
۹ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
سلام😍 میخوام جمله همیشگیام رو بگم😅در پارتهای آینده مشخص میشه❤️😂
۹ ماه پیشAa
10مثل همیشه عالی ممنون👌🙏💐درضمن حسین برادر دوقلوی بردیا بوده؟
۹ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
سلام😍مرسی از نظرتون❤️ خیر رفیق صمیمیاش بود
۹ ماه پیشفرهود
02فکر اینکه امیر سام از بردیا بخواد پارتنرش بشه داره دیوونم می کنه😂شخصا از هر شخصیت جدیدی که وارد رمان بشه بدم میاد چون ممکنه برسام باشه و من میخوام امیر سام برسام باشه..امروز دیگه پارت نداریم؟؟🥺🫠
۹ ماه پیشنیلوفر سامانی | نویسنده رمان
سلامم😍 نه متاسفانه امروز پارت هدیه نداریم❤️
۹ ماه پیشمحی
21جالبه برام بهار تمام عمرش باباش یکی دیگه بود و پدارانه خرجش کرده ولی دو روزه اونو یادش رفت و کلا فراموشش کرد رفت با بابای جدیدش و الان مشخصه اون همکار جدید بردیا اومده جاسوسی این کاملا قابل پیش بینی
۹ ماه پیش
...
00نمی دونم چرا فکر میکنم این همکار جدید به اون زن که وقت آتش سوزی آزمایشگاه اونجا بود مربوطه